چند هایکو

مترجم: احمد شاملو و ع. پاشایی

هایکو

کلبه‌ام تمام بسوخت
چیزی نیست که مانع شود
نظّارۀ ماه را
«ماساهیده»



عطر شکوفه‌های آلو
بالاتر و بالاتر می‌رود
هالۀ گردِ ماه
«بوسون»



دکّه‌یی

وزنه‌ها روی کتاب‌های مصور
بادِ بهار
«کیتو»


در آستان خزان
ابرها در اوج آسمان شناورند
باد را به چشم توان دید!
«چورا»



سنجیده
آفتاب و رگبار می‌گذرد
بر چهرۀ سروهای آزاد
«گیودایی»


به پرتوهای خورشیدِ مغربی
مترسک را
اعتنایی نیست
«شیرائو»


سنجاقک
دو سه گز بالا
در آسمانِ خویش
«ریوتا»


‌چه شاد و چه مهربان‌اند
اگر بار دیگر به جهان برآیم
شاید پروانه‌ای در کشت‌زاران باشم
«ایسّا»

پرنده به رشک
از قفس
در پرواز می‌نگرد
«ایسّا»



بادبادکی زیبا
به هوا برخاست
از کومۀ گدا
«ایسّا»

‌‌‌

بر فراز راه آهن

غازهای صحرایی پرواز می‌کنند
یک شبِ مهتابی
«شیکی»


‌پروانه‌یی تنها
پَرپَرزنان و روان
در باد
«شیکی»

از این برگ‌ها
نخست کدام‌یک فرو خواهد افتاد؟
از باد بپرس
«کیوشی»


من آن را با سپاس پذیرفته‌ام
کافی بود
چوب‌های غذاخوری‌ام را پایین گذاشتم
«سانتوکا»



از دل
خسته از غبار و هیاهو
چکاوکی آوازخوان پر می‌کشد
«تاکه‌ئو»