ما همه اکبر لیلازادیم

قیصر امین‌پور

قیصر امین‌پور

باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم‌ها را می‌خواند:
اصغر پورحسین!
پاسخ آمد:
حاضر
قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد:
حاضر
اکبر لیلازاد!
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند:
اکبر لیلازاد!
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما تنها
یک سبد لالۀ سرخ
در کنار ما بود
لحظه‌ای بعد معلم سبد گل را دید
شانه‌هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه‌ای حس کردیم
غنچه‌ای در دل ما می‌جوشید
گل فریاد شکفت!
همه پاسخ دادیم:
حاضر!
ما همه اکبر لیلازادیم!

قیصر امین‌پور