از خون جوانان وطن لاله دمیده

عارف قزوینی

از خون جوانان وطن لاله دمیده
عارف قزوینی

بند یک

هنگامِ می و فصلِ گل و گشتِ چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابرِ کرم، خطّهٔ ری رشکِ خُتَن شد
دلتنگ چو من مرغِ قفس بهرِ وطن شد

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سرِ کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آئین داری نه آیین داری ای چرخ

بند دو

از خونِ جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سروِ قدشان، سرو خمیده
در سایهٔ گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آئین داری نه آیین داری ای چرخ

بند سه

خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زرِ ایران
ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران
یا رب بستان دادِ فقیران زِ امیران

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ

بند چهار

از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاکِ وطن هست به‌سر کن
غیرت کن و اندیشهٔ ایامِ بتر کن
اندر جلو تیرِ عدو، سینه سپر کن

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ

بند پنج

از دستِ عدو نالهٔ من از سرِ درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جان‌بازیِ عشاق، نه چون بازیِ نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقتِ نبرد است

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ

بند شش

عارف زِ ازل، تکیه بر ایام نداده‌ست
جز جام، به کس دست، چو خیام نداده‌ست
دل جز به‌سر زلفِ دلارام نداده‌است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده‌ست

چه کج‌رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ

یادداشت عارف قزوینی:
این تصنیف در دورهٔ دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده‌است. به واسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده شده‌است.