گلی ترقی
گلی ترقی
من هم چهگوارا هستم
نویسنده: گلی ترقی
سِمپه
«زندگی»
محبوبه ابراهیمی
صبح میشود و باز کودکی بهانهگیر
خستگی، ملال، غم، نان و چایی و پنیر
چشم را نمیشود روی صبح وا کنی
صبح چادری به سر، رفته پشت نان و شیر
صبح، رختهای چرک ̶ صبح، کوه ظرفها
در اتاق کوچکی باز میشوی اسیر
در خودت فشردهای ابرهای تیره را
صبح تازهات بخیر آسمان دور و دیر!
نه! به دست و پا زدن، دل رها نمیشود
یا پرنده شو، بپر! یا به خانه خو بگیر!
صبح، سیب، صبح، گل ̶ از دقیقهها بچین
پیش از آن که بسپری دل به خاک ناگزیر
از گلوی خستهام، زندگی! غزل بخوان
زیر دست و پای غم، ای ترانگی نمیر!