زندانی

زندانی
اثر نیکولای یاروشنکو

The Prisoner
Nikolai Yaroshenko
1878
زندانی
دیوار | فرامرز اصلانی

دیوار
نویسنده: ژان‌پل سارتر
مترجم: صادق هدایت

رؤیایی دیگر

رضا براهنی

در خوابم چهار دوچرخۀ آتشین در اطراف شما می‌رقصند

آیا قدم در کهکشان بوسه گذاشته‌ایم؟

آیا دریا در زیر بغل‌هامان موج می‌زند؟

آیا موهای پری‌ها به لبان ما چسبیده؟

(بیدارش نکنید

شما را به خدا بیدارش نکنید)

این خواب، خواب من نیست، نمی‌تواند باشد

زیباتر از آن است که خواب من باشد

بین ما فقط فاصله‌ای از گل وجود دارد

گوش یک آهو را بین انگشتانت گرفته‌ای

و در تصویر دیگر

از پله‌های یک ستاره پایین می‌آیی

و در اطراف تو ستارگان دیگر مثل حباب می‌ترکند
نه! این خواب، خواب من نیست

زیباتر از آن است که خواب من باشد

(بیدارش نکنید

شما را به خدا بیدارش نکنید)

بیدار که می‌شود تا چند ساعت گوشۀ سلول کز می‌کند

بعد بی‌مقدمه حرفش را می‌زند:

از زندان که بیرون بیایم

– البته اگر بیرون بیایم –

خواهم ترسید که از زنم جدا باشم

خواهم ترسید که از دوستانم جدا باشم

خواهم ترسید که از کودکانم جدا باشم

خواهم ترسید که بیرون نیز زندان دیگری باشد